هیچ کس از افراد دروغگو خوشش نمیآید، چرا که وقتی دروغ میشنویم به شدت اذیت میشویم، احساس خیانت میکنیم و میرنجیم. اما واقعیت این است که ما هر روز خود را فریب میدهیم و خودمان را از زندگیای که لیاقتش را داریم بازمیداریم و جلوی موفقیتمان را میگیریم. در نوشته پیش رو، برخی از رایجترین دروغهایی که شما ممکن است هر روز به خودتان بگویید آورده شده است. با خواندن آنها میتوانید بفهمید که تا چه حد این دروغها میتوانند به زندگیتان لطمه بزنند.
۱. من قربانی گذشتهام هستم
شما قربانی گذشتهتان نیستید، اما به خاطر گذشتهتان، قربانی زمان حالتان میشوید. البته فعالیتهایی که قبلا انجام دادید بر شما تأثیر میگذارد، اما وسواس نسبت به گذشته و تحلیل بیپایان آنچه که دیگر گذشته است، میتواند به اشتباهات بیشتری منجر شود. اگر به گذشتهتان اجازه دهید، شما را تسخیر خواهد کرد. به یاد داشته باشید که غرق شدن در گذشته، شما را از زمان حال دور میکند.
شما هیچ گاه برای هیچ کاری بیش از حد پیر نیستید. نلسون ماندلا در ۷۶ سالگی رئیس جمهور شد، لئونادرو داوینچی در ۵۱ سالگی تابلوی مونا لیزا را نقاشی کرد و کلنل سندرز اولین فروشگاه زنجیرهای مرغ سوخاری (KFC) را در سن ۶۱ سالگی تأسیس کرد.
همیشه افرادی وجود دارند که زمانی به موفقیتهای بزرگ میرسند که ظاهرا همه چیز علیهشان است. تا زمانی که به خودتان شک داشته باشید و فکر کنید که زمان را از دست دادهاید، اعتماد به نفستان از بین میرود و قادر به درک ظرفیتهایتان نخواهید بود. به یاد داشته باشید که هیچگاه برای انجام کاری بیش از حد پیر یا بسیار جوان نیستید.
۳. پول با من قهر است
از ابتدا خودتان را به شکست محکوم نکنید. پول نباید اولویت اولتان باشد. با این حال، کاملا بیخیال آن شدن نیز کار درستی نیست. شما لیافت دارید که به هر چه آرزو دارید برسید. از گامهای کوچک آغاز کنید و بگذارید رویاهایتان به تدریج بزرگتر و بهتر شوند.
خوشحالی با رسیدن شما به هدفتان به دست نمیآید. احساس لذت و رضایت موقت و زودگذر است. سعی کنید بدون تعیین هدفهای غیرضروری، شاد باشید.
۵. این کار را بعدا انجام خواهم داد
این جمله احتمالا رایجترین دروغی است که همهی ما به خودمان میگوییم. مشکل این است که ما هیچ وقت نمیدانیم که در واقع چقدر زمان داریم. ممکن است روزی از خواب بیدار شوید و بفهمید که دیگر زمانی که برای کارهایی که میخواستید انجام دهید، ندارید. هیچ کس از آینده خبر ندارد. اگر برای لحظهی مناسب و ایدهآل صبر کنید که همه چیز ایمن و مطمئن باشد، این لحظه هیچ گاه از راه نخواهد رسید.
انتظاراتتان از اینکه زندگیتان باید چه شکلی باشد را رها کنید و بر آنچه که هماکنون دارید تمرکز کنید. باید به یاد داشته باشید که اینکه چیزی مطابق میلتان پیش نمیرود به معنای این نیست که هیچ چیزی به دست نیاوردهاید. هرگز دست از تلاش برندارید. موفقیت شامل مجموعهای از گامهای کوچک روزانه است و فعالیتها و تصمیماتتان به تدریج شما را به سوی اهدافتان هدایت میکنند.
اغلب افراد در جهان چنین تفکری دارند و شما تنها نیستید. فقط به این دلیل که دیگران با شما موافق نیستند نباید بگویید که درکتان نمیکنند. متفاوت بودن خوب است و گاهی گوش دادن به فردی با عقیدهای متفاوت، به شما کمک میکند تا خودتان را بهتر بفهمید.
همهی ما متفاوت هستیم. هر کدام از ما مهارتها، تواناییها و خصوصیات شخصیتی خاصی داریم. ما معمولا خودمان را با افرادی که ظاهرا در شغلشان موفق هستند مقایسه میکنیم، اما کاملا این واقعیت را از یاد میبریم که شاید آنها روزی از هیچ شروع کرده و با تلاش و سختکوشی به جایگاه کنونیشان رسیده باشند. سعی کنید شیوهی تفکرتان را مثبتتر کنید. اجازه دهید این جمله ملکهی ذهنتان شود: «اگر آنها میتوانند، من هم میتوانم.»
در واقع، آنچه که شما بیش از همه در مورد خودتان از آن متنفر هستید و سعی میکنید آن را از دیگران مخفی کنید، همان چیزی است که شما را منحصر به فرد کرده و کمک میکند تا برجسته شوید. به خودتان از دریچهی نگاه کسی که دوستتان دارد نگاه کنید تا بفهمید واقعا چه کسی هستید.
آیا معمولا وقتی میخواهید چیزی بگویید، دیگران به شما توجهی نمیکنند؟ آیا این مسئله شما را رنج میدهد؟ آیا تصور میکنید اطرافیانتان درست لحظهای که شروع به گفتگو میکنید، شما را نادیده میگیرند و یا بدتر از آن، حتی به ندرت وجود شما را در اطراف خود حس میکنند؟ آیا این مشکلات به جزء جداییناپذیر زندگی شما تبدیل شدهاند؟ آیا فکر میکنید دلیلش اعتماد به نفس پایین شما در گفتگو است؟
آیا از آن دسته آدمها هستید که حس میکنید ایدههای جالبی دارید ولی هیچکس شما را جدی نمیگیرد؟ آیا در اغلب مواقع حتی تلاش نمیکنید که منظور خود را به اطرافیانتان بفهمانید و همواره از این میترسید که دیگران شما را مسخره کنند؟
آیا فکر میکنید تنها راه خلاصی از این وضعیت پاک کردن صورت مسئله است؟ خب، کاملا در اشتباه هستید. با اعتماد به نفس صحبت کردن بسیار آسانتر از چیزی است که فکر میکنید. با به کارگیری این شش ترفند دیگر هیچگاه سایرین شما را وادار به سکوت نخواهند کرد.
۱. تلاش نکنید باهوش و زیرک به نظر برسید
اینکه کسی بخواهد باهوش و زیرک به نظر برسد امری کاملا طبیعی است. بسیاری از ما تمایل داریم در قالب کسی ظاهر شویم که به اصطلاح این کاره است و حرفی برای گفتن دارد. ولی بسیاری از افراد به اشتباه تصور میکنند برای رسیدن به این منظور باید سِیلی از اصطلاحات نامفهوم و کلمات پیچیده را به ذهن مخاطبانشان روانه کنند که تا حالا اصلا به گوش کسی نخورده است. ولی احتمالا زمانی که دریابید در واقعیت انسانها دوست دارند با آنها واضح و شفاف صحبت شود، حتما متعجب خواهید شد.
استفاده از ادبیاتی که با آن راحت هستید به شما کمک میکند جریان سیال ذهن خود را راحتتر سازماندهی کنید. در این حالت دیگر نگران نخواهید بود که باید کدام مترادف تجملی و پیچیده را برای واژههای مختلف به کار برید. تلاش برای تظاهر به هوش از طریق به کارگیری واژههای پیچیده و نامفهوم نه تنها شما را به هدفتان نمیرساند بلکه سبب میشود در حین صحبت به لکنت دچار شوید، مضطرب و مردد شوید یا حتی به اشتباه بیفتید.
تقریبا هیچکس از اینکه مورد انتقاد قرار بگیرد لذت نمیبرد. انتقاد معمولا برای تمام ما ناخوشایند و آزاردهنده است و در اغلب موارد هم آنها را نابجا میدانیم. ولی اگر قصد دارید در طول مباحثه تاثیر ماندگاری از خود به جا بگذارید، هیچگاه در مواجه با کلمات نامناسبِ دیگران تسلیم نشوید.
اگر انتقادات دیگران را به مسئلهای شخصی تبدیل نکنید، همین انتقادات فرصت بزرگی را برای پیشبرد گفتوشنود در اختیار شما قرار میدهند. احتمالا بسیاری از شما به این گزاره منتقد هستید و تصور میکنید عدم مواجهه شخصی با انتقاد دیگران در عمل چندان هم آسان نیست. شاید حق با شما باشد، ولی خوشبختانه در این بخش از مقاله روش سادهای را معرفی میکنم که شما را به یک انتقادپذیر حرفهای تبدیل خواهد کرد.
پیش از هر چیز تنش را خنثی کنید. در بسیاری از موارد منتقد به جای انتقاد کردن تنها قصد دارد دشنامهای خود را در پوشش یک انتقاد به ظاهر سازنده پنهان کرده و به واسطه آن خود را به طور کامل تخلیه کند. در چنین شرایطی بهتر است با منتقد خود همدلی و او را درک کنید. به عنوان مثال در جواب او از این عبارت استفاده کنید: «تو داری میگی که… (در ادامه جملهی خود، عین انتقاد او را تکرار کنید)»
در قدم دوم باید تهدید را به فرصت تبدیل کنید. کلام خود را اینگونه ادامه دهید: «به نظرم متوجه شدم که چرا همچین برداشتی کردی، احتمالا من نتونستم منظور خودم رو واضح بگم.» استفاده از این روش فرصت دوبارهای در اختیار شما قرار میدهد تا ایدهی خود را بسط دهید.
در پایان با یک قدردانی ساده، با وقار کامل بحث را به انتها ببرید. اما یک نصیحت دوستانه: برای آنکه از این مرحله سربلند بیرون بیایید به مناعت طبع فراوانی نیاز خواهید داشت. برای بیان قدردانی خود از این دست عبارات استفاده کنید: «با این حال از توجهات سپاسگذارم؛ نقطه نظر خوبیه، بهش فکر میکنم.»
۳. از بُرد صدای خود استفاده کنید
اگر در حین صحبت کردن صدای شما به اندازه کافی بلند نباشد، مجبور به تکرار حرفهای خود خواهید بود. این تکرارهای زائد به نوعی مایهی دردسر هستند و در برخی مواقع حقیقتا آزاردهنده میشوند. گاه حتی حرفهای خود را برای دومینبار با صدایی بلندتر تکرار میکنید، ولی همچنان میتوانید از چهره مخاطبتان بخوانید که هنوز حرفهای شما را نشنیده است و این همان لحظهای است که از تشویش و نگرانی فلج میشوید و دیگر قادر به ادامهی صحبت نخواهید بود.
یک تمرین عملی ساده به شما کمک میکند با چنین شرایطی مقابله کنید: استفاده از برد صدا. در این تمرین ابتدا فرض کنید که فاصلهی شنونده با شما دو برابر فاصله واقعی است. پس از آن صدای خود را طوری تنظیم کنید که این فاصله فرضی را پوشش دهد. فقط دقت داشته باشید که فاصلهی بین خود و شنونده را زیاد در نظر نگیرید، چرا که در این صورت به نظر میرسد در حال فریاد کشیدن بر سر شنونده هستید. دستیابی به این مهارت به تمرین فراوانی نیاز دارد و بهتر است پیش از رسیدن به مهارت کامل و استفاده از آن در محیطهای رسمی، با اعضای خانواده و دوستان خود تمرین کنید.
اینکه دیگران با توجه به ژست و نحوهی ایستادن شما، میزان اعتمادبهنفستان را درک کنند، نه یک راز و ترفند محرمانه، بلکه یک حقیقت آشکار است. ولی با وجود تاثیر قابل توجه حالت قرارگیری بدن بر احساس شخص از خود، اغلب افراد به این نکتهی کلیدی توجه نمیکنند.
امی کودی (Amy Cuddy) از جمله پژوهشگرانی است که این پدیده را مورد بررسی قرار داده و نحوهی تاثیرگذاری آن را در قالب یکی از سخنرانیهای مشهور خود در همایش TED ارائه داده است. او طی آزمایشات خود از گروهی از داوطلبین درخواست کرد قبل از انجام یک مصاحبهی پراضطراب یک ژست قدرتمند به خود بگیرند. برای درک میزان سختی این مصاحبه، در نظر بگیرید که مصاحبهکننده مردی با ظاهری ترسناک بود که میتوانست در هر شرایطی حالت خنثی و بیاحساس صورت خود را حفظ کند. از گروه دوم درخواست شد که پیش از مصاحبه ژستی ضعیف به خود بگیرند (شانههای افتاده، بازوهای جمع شده، سر پایین و غیره).
کودی پس از مصاحبه از بزاق داوطلبین خود نمونهبرداری کرد تا میزان هورمونهای بدن هریک را مورد بررسی قرار دهد. نتایج حاصل از تجزیهوتحلیل نمونهها حاکی از آن بود که میزان هورمون تستسترون در داوطلبین گروهی که ژست قدرتمند داشتند، به میزان قابلتوجهی افزایش یافته بود. تستسترون هورمونی است که به شما کمک میکند در مواجهه با موقعیتهای تنشزا حس غلبه و قدرت داشته باشید. در مقابل در گروهی که از ژست ضعیف استفاده میکردند، میزان هورمون کورتیزول به میزان قابل توجهی افزایش پیدا کرده بود. کورتیزول هورمونی است که سبب میشود در برابر تنشهای محیطی حساستر باشید.
مشاهدهی این دست تغییرات درونی در افراد هر یک از دو گروه بسیار جالب توجه بود. شرکتکنندگان در این آزمایش تنها از یک ژست ساختگی استفاده کرده بودند ولی همین تلقین نیز کافی بود تا میزان خودآگاهی شرکتکنندگان در آزمون بهطور مستقیم تحت تاثیر قرار گیرد. بنابراین پیشنهاد میکنم شما نیز از ژستهای قدرتمندانه استفاده کنید، حتی اگر استفاده از این روش برایتان غیرطبیعی و تصنعی باشد.
شاید استفاده از این ترفند برای شما عجیب باشد ولی در ادامه متوجه خواهید شد که بسیار کارآمد است. احتمالا شما نیز تصور میکنید اعتمادبهنفس، بیشتر یک مفهوم ذهنی است و عوامل فیزیکی به میزان بسیار کمی در شکلگیری آن دخالت دارند. ولی در حقیقت عوامل فیزیکی معدودی وجود دارند که میتوانند به شما کمک کنند حس اعتماد به نفس را در خود بالا برده و ایدههای خود را در حضور سایرین مطرح کنید. نوشیدن جرعهای آب یکی از همین عوامل فیزیکیِ معدود است.
صدای انسان ابزار شگفتانگیزی است. اگر بتوانید این ابزار را درست به کار بگیرید به مهارت حیرتآوری در سخنوری نیز دست خواهید یافت. ولی این ابزار نیز همچون هر وسیلهی دیگر به مراقبت و نگهداری نیازمند است و به همین دلیل است که باید همیشه یک بطری آب به همراه داشته باشید. تارهای صوتی انسان به سرعت خشک میشوند و سرعت خشک شدن آنها در موقعیتهای دشوار سریعتر میشود که پیامد آن در اغلب موارد صدای لرزان و عصبی است. بنابراین اگر میخواهید در حین صحبت کردن اعتمادبهنفس خود را از دست ندهید و صدایتان به لرزش نیفتد، تارهای صوتی خود را مرطوب نگهدارید.
۶. حین صحبت، از زبان بدن هم استفاده کنید
شرایطی را تصور کنید که در آن با خود کلنجار میروید تا واژهی صحیحی برای انتقال پیام پیدا کنید ولی ناگهان ذهنتان متوقف شده و شما را تنها میگذارد تا احساس حماقت کنید. شرایط دردناکی است و مطمئن هستم تمام شما در این موقعیت گیر کردهاید. ولی دیگر با آن خاطرات دردناک خداحافظی کنید، چرا که قرار است با دو دستیار کاری آشنا شوید که از این به بعد شما را از این شرایط دشوار خلاص خواهند کرد. در حقیقت این دو دستیار همیشه همراه شما بودهاند. آنها دو طرفتان میایستند و هرگاه که نتوانستید واژهی مناسب را پیدا کنید به شما کمک میکنند از این بحران عبور کنید و منظور خود را به راحتی به مخاطب انتقال دهید.
هنوز متوجه نشدید؟ بله، درست است. دستهای شما بهترین دستیار در حین صحبت کردن هستند. هرگاه که در حین توضیح ایدههای کوچک ولی پیچیدهی خود هستید و نمیتوانید واژهی مناسب را برای تشریح آنها بیابید، از دستهایتان استفاده کنید. با استفاده از دستهایتان میتوانید سایر قوای حسی مخاطب خود را نیز در اختیار گرفته و مخاطب را به یک درک فیزیکی کامل از پیامتان برسانید.
نادیده گرفته شدن نظریات شما از سوی دیگران بسیار دردآور است، دردی که شاید تنها ضربهی ناشی از برخورد یک تُن آجر بتواند آن را توصیف کند. البته این درد زمانی جانفرساتر میشود که ایدههایتان ارزش شنیدن را نیز داشته باشند.
استفادهی مداوم از این شش ترفند محرمانه به طور حتم توانمندی ویژهای را به شما خواهد بخشید داد تا در مباحثه با دیگران به چهرهی شاخصی تبدیل شوید. دنیایی را تصور کنید که در آن هرگاه شروع به صحبت میکنید همه به صدای پراطمینان شما گوش میدهند. دنیایی را تصور کنید که در آن شنوندگانتان قدردانی و احترامی را به شما عرضه میکنند که شایستهی شماست. دنیایی را تصور کنید که دیگر قرار نیست تحت هیچ شرایطی بابت آنچه میگویید احساس حماقت و تمسخر کنید. دنیای زیبایی است، نه؟
پس اگر تمایل دارید به تمام این تصورات جامهی عمل بپوشانید، تلاش کنید که در مباحثهی بعدیِ خود این شش نکته را به کار ببندید. در این صورت دیگر هیچکس، هیچگاه نمیتواند شما را وادار به سکوت کند.
همهی ما قبل از اینکه هر تلاشی برای رسیدن به موفقیت داشته باشیم، اول باید روی اعتماد به نفسمان کار کنیم. وقتی به توانمندیهای خود واقعا ایمان داشته باشیم، میتوانیم امیدوار باشیم که از پس کارهای سخت زندگی بر میآییم. در حقیقت اعتماد به نفس کلید توانمندی محسوب میشود و برای هر موفقیتی لازم است. حالا اینکه با چه روشهایی میتوان اعتماد به نفس را افزایش داد، سوالی است که میتوانید پاسخش را در ویدیوی بالا جستجو کنید.
همهی ما در زندگی با چالشهایی مواجه میشویم که همیشه هم احتمال شکست در آنها وجود دارد. آیا کافیست که فقط به خودمان بگوییم «به خودت ایمان داشته باش»، «تو میتونی»؟
احتمالا شما هم موافق باشید که گفتن این جملات به تنهایی کاری از پیش نخواهند برد و اگر بخواهیم واقعا اعتماد به نفس بیشتری برای خودمان دستوپا کنیم، اول باید اعتماد به نفس را برای خودمان تعریف کنیم: یعنی باور کنیم که ارزشمند و توانا هستیم و دید مثبتی به تواناییهای خود داشته باشیم. بدانیم که میتوانیم بدون ترس به سمت چالشها برویم و آنها را به چالش بکشیم.
در نهایت باید به دنبال روشهای سادهای باشیم که افزایش اعتماد به نفس ما را تضمین میکنند:
۱. بهبود سریع یا کوتاه مدت
وقتی یک کار بزرگ و سخت را شروع میکنید این کارهای ساده به کمک شما میآیند:
همهی این کارها در کوتاه مدت، تاثیر قابل توجهی در اعتماد به نفس شما دارند و خیلی هم سخت نیستند.
باور داشته باشید که میتونید تواناییهایتان را بهبود دهید. اگر از همان اولِ راه تصور کنید که هیچ موفقیتی به دست نمیآورید و نمی توانید تغییر قابل توجهی در تواناییهایتان به وجود آورید، جای تعجبی ندارید که پیشرفتی هم در کار نخواهد بود. در مقابل، اگر به خودتان باور داشته باشید، با ذهنیتی مثبت و قدم به قدم میتوانید به هدفهای خیلی بزرگ هم دست پیدا کنید.
۳. شکست را تمرین کنید
هر کاری را که شروع کنید و قدم در هر راهی که بگذارید، امکان شکست خوردن وجود دارد، که کاملا طبیعی است. کافیست نگاهی به آدمهای معروفی بیندازید که بارها و بارها شکست خوردهاند ولی تسلیم نشدهاند و باز از نو شروع کردهاند. جک ما، ثروتمندترین مرد چین و موسس علی بابا، یکی از همین نمونههاست. او سه بار در کنکور رد شد و ۳۰ بار با رد درخواست کار مواجه شد و هم اکنون بیش از ۲۰ میلیارد دلار ثروت دارد. پس بپذیرید که شکست جزیی از مسیر پیروزی است.
هر بار که شکست میخورید، یک راه جدید امتحان کنید و از دیگران که تجربهی بیشتری از شما دارند نظر بخواهید. چون تحقیقات نشان دادهاند افرادی که دفعات زیادی شکست میخورند و باز هم به راه خود ادامه میدهند، یاد میگیرند به صورت ساختار یافته مشکلات و چالشهای بزرگ را حل کنند.
پس از همین الان رعایت کردن این ۳ نکته را شروع کنید و با اعتماد به نفس سمت اهداف بزرگ گام بردارید.
حتما شما هم مثل من چندتایی از این آدمها را میشناسید که نظر همه را به خودشان جلب میکنند! آدمهایی که نمیتوان کاریزمایشان را سنجید، اما همه با آنها احساس راحتی میکنند و جذبشان میشوند.
آنها چطور این کار را میکنند؟ با موهبتی خدادادی متولد شدهاند یا با مطالعه و تمرین فهمیدهاند که چه چیزهایی روی دیگران بیشتر اثر دارد و آنها را در زندگیشان به کار میبرند؟ احتمالا دومی درست است. به نظرم مهمترین خصلت این آدمها نوع برقراری ارتباط کلامی آنهاست. برای همین، ۱۷ عادت گفتاری این افراد خیلی دوست داشتنی را برایتان فهرست کردهام:
۱. هرجا که میتوانند مودب باشند، هستند
استفاده از کلماتی مثل «لطفا» و «متشکرم» ممکن است همه جا ضرورتی نداشته باشد اما اگر میخواهید کاریزماتیک باشید استفاده از آنها بسیار به نفعتان خواهد بود.
۲. قدردان محبتهای کوچک هستند
وقتی کسی به خاطر چیزی از شما تشکر میکند گفتن دوکلمهی «خواهش میکنم» خیلی بیشتر از «حرفشم نزن» (یا مثلا «باشه») اثر دارد. آدمهای دوستداشتنی از شنیدن تشکر خوشحال میشوند و با کلام به آن پاسخ میدهند.
۳. تعریفشان واقعی است
در اینجا «واقعی» کلمهی کلیدی است. افراد کاریزماتیک تعریفهای واقعی به زبان میآورند. نه بیهوده تعریف میکنند نه چاپلوساند. اگر کسی شایستهی تعریف باشد از گفتناش دریغ نمیکنند.
۴. از ته دل همدردی میکنند
آنها از عباراتی مانند «حتما خیلی احساس غرور کردی» یا «میتونم تصور کنم چقدر عصبانی شدی» استفاده میکنند بنابراین هم با احساسات افراد دیگر همراهی میکنند و هم به آنها بها میدهند (بد نیست این راز را بدانید که آدمها دوست دارند دیگران درکشان کنند!)
۵. اطلاعات مفید را با دیگران به اشتراک میگذارند
بعضیها اطلاعات را فقط برای خودشان میخواهند چون فکر میکنند که این کار باعث قدرت آنها میشود. چنین آدمی نباشید. البته توجه کنید که: آدمهای واقعا دوستداشتنی متوجه هستند که «اطلاعات» با «شایعات» تفاوت دارد.
۶. به دیگران پیشنهاد کمک میدهند
خیلی از ما دلمان میخواهد به جامعه کمک کنیم اما نمیدانیم از کجا باید شروع کرد. کاریزماتیکترین آدمها خیلی ساده در جستجوی فرصتی برای کمک، فقط به اطرافشان نگاه میکنند- در خانواده، در جامعه و در هر لحظه از زندگی روزمره (این کار میتواند در حد باز نگه داشتن در برای کسی باشد که پشت سر شما دارد وارد میشود).
۷. با اعتماد به نفسِ بهجا صحبت میکنند
لاف نمیزنند اما در مواجهه با موقعیتهای چالشبرانگیز- به خصوص چیزهایی که روی زندگی دیگران اثر دارند- با آرامش، کنجکاوی و اعتماد به نفس به مسئله نزدیک میشوند. معمولا میشود جملاتی مانند این را از زبانشان شنید: «خب، ببینیم چطور باید این مشکلو حل کرد»
۸. از اسامی و عناوینِ محترمانه استفاده میکنند
آدمهای کاریزماتیک اسامی دیگران را به خاطر میسپارند و در موقعیتهایی که استفاده از عناوین، افراد را خوشحال میکند آنها را به کار میبرند. کسب عناوینی مثل «دکتر» یا «سرهنگ» زمان میبرد؛ پس چرا از آنها استفاده نکنیم؟
۹. یادشان نمیرود که عضوی از تیم هستند
احساس رفاقت میتواند موقعیتهای سخت را قابل تحمل کند. شوخطبعی حتی میتواند باعث لذتبخش شدن چنین موقعیتهایی بشود. آدمهای خیلی کاریزماتیک در موقعیتهای سخت جملاتی مثل این به زبان میآورند: «عیب نداره، برای همهمون همینطوره» و بعد در کنار بقیه برای رسیدن به اهداف تیم تلاش میکنند.
۱۰. دیگران را به هم معرفی میکنند
می دانید بهترین چیزی که کسی میتواند همزمان به دو نفر بگوید چیست؟ «اجازه بدید … را به شما معرفی کنم.» البته ظاهرا این روزها همه به دنبال برقراری ارتباط هستیم اما آدمهای کاریزماتیک کسانی هستند که علاوه بر ساختن شبکهی ارتباطی خودشان به دیگران هم کمک میکنند تا با افراد بیشتری آشنا بشوند.
۱۱. نوبتشان را فراموش نمیکنند
آدمهای دوستداشتنی وقتی که برای انجام کاری چه مفرح و چه دشوار و ناراحتکننده نوبت آنها باشد نمیترسند و قدم پیش میگذارند . به عبارت دیگر، آنها اگرچه از دیگران تعریف میکنند یا بخشنده هستند اما در عین حال یادشان نمیرود که این دفعه مثلا پرداخت صورتحساب ناهار نوبت آنهاست.
۱۲. به دیگران میگویند که به آنها اعتماد دارند
فقط سه کلمه :«بهت ایمان دارم». همین کلمات ساده میتوانند الهامبخش موفقیت باشند. همهی افراد به تصدیق شدن نیاز دارند. در عین حال این تصدیق باعث ایجاد محبت نسبت به فرد گوینده میشود.
۱۳. به دیگران اجازه میدهند برای خودشان تصمیم بگیرند
آدمهای واقعا کاریزماتیک به نظر خود اعتماد دارند اما در عین حال متوجه هستند که دیگران ممکن است دیدگاه متفاوتی داشته باشند و باید بتوانند مسیر زندگی خودشان را انتخاب کنند. به علاوه، رهبران کاریزماتیک از دادن اختیار و سپس اعتماد به دیگران برای دستیابی به چیزی که از آنها خواسته شده ترسی ندارند.
۱۴. گوش میدهند و میخواهند بیشتر بدانند
آدمهای خیلی دوستداشتنی شنوندههای فعال و صادقی هستند. میتوانید با آنها درباره نظرات یا ماجراهایتان صحبت کنید یا از آنها راهنمایی بخواهید و آنها با پرسیدن سئوال و دادن نشانههای کلامی نشان میدهند که در لحظه حاضر و حتی به موضوع علاقهمند هستند. زمان برای همهی ما با ارزشترین منبع است اما آنها حاضرند وقتشان را در اختیار شما بگذارند.
۱۵. مسئولیتپذیر هستند
این آدمها مسئولیت کار یا خطایشان را میپذیرند و کنترل اموری را که باید تحت نظارتشان باشد به دست میگیرند. بنابراین با عقل جور درمیآید که بگوییم آدمهای قابل اعتماد بسیار دوست داشتنیاند.
۱۶. حمایتشان را اعلام میکنند
ما آدمهایی را که کنارمان میمانند و کاری می کنند احساس کنیم ما را حمایت میکنند دوست داریم. در ارتش به این کار میگویند «هوای ساعت شش همدیگه را داشتن» (ساعت شش موقعیت پشت سر فرد است). کسی را به یاد بیاورید که در موقع نیاز از شما حمایت کرده است و به من بگویید که در آن لحظه چقدر برایتان دوست داشتنی مینمود؟
۱۷. همیشه میپرسند :«چرا که نه؟»
آدمهای دوست داشتنی اغلب آدمهایی رویاپرداز، مثبتنگر و عملگرا هستند. رابرت اف کندی این آدمها را به بهترین وجه توصیف کرده است: «بعضیها عادت دارند چیزها را همانطور که هستند نگاه کنند و بپرسند چرا؟ من رویای چیزهایی را میبینم که هرگز وجود نداشتهاند و میپرسم چرا که نه؟»